اسم فسقلی رو مدرسه غیرانتفاعی نوشتیم، شهریه ثابت ۹ تومن شد، ۴۲۰ هزینه لباس، لیستی که گفتن تهیه کنیم و من سرچ زدم تو دی جی کالا و کالاهایی پیدا کردم که نه خیلی گرون، نه خیلی ارزون و بی کیفیت، یه چیز متوسط حدودا ۱۴۰۰ می شه، کیف هم بخوایم یه چیز معقول بخریم بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ می شه، اگر نخوای خیلی حالا چیز خاصی باشه، شایدم بیشتر
حالا کتابهایی که قراره بگیریم رو فعلا نگفتن ، لیست مربوط به لوازم التحریره
داشتم فکر می کردم زمان ما هم به نوبه خودش گرون بودن لوازم، تعداد بچه هام زیاد، چقدر به مامان بابام حق دادم، خدایی در توانشون همه چی مهیا کردن برامون، اما حتما چقدر دلشون می خواسته کارهایی بکنن و نتونستن، چقدر غصه خوردن خدا می دونه..... هی.....
من به همسر گفتم شاید برای خودم بتونم از خیلی چیزا بگذرم و بگم نمی خوام یا لازم نیست اما برای فسقلی نمی تونم این کار رو بکنم
خیلی برام مهمه فسقلی مدرسه خوب بره، خیال منم راحت باشه که چند ساعتی که بچم نیست جاش مطمئنه
روزی که قرار شد برای مدرسه بریم زد زیر گریه، گفت مدرسه نمی خوام برم، من خوندن و نوشتن بلد نیستم، بچه ها مسخرم می کنن، بهش گفتم مامان هیچ کس اولش بلد نیست، کم کم معلم یادتون می ده، نقاشی می کشید، کاردستی درست می کنید و... چشماش برق زد گفت پس بریم
مدرسه ای که رفتیم خیلی شیک و مرتب بود، خودم از برخورد با پرسنل حس خوبی گرفتم، فسقلی هم خیلی خوب بود، من داشتم با مدیر صحبت می کردم، یه مربی پرورشی بود فکر کنم، اومد با فسقلی حرف زد، به مدیر گفت کارتون با فسقلی تموم شد بفرستیدش پیش من، پسرمم خیلی با حس خوبی رفت، کلاس رو بهش نشون دادن، حیاط مدرسه رو دیدن، بهش جایزه هم دادن و من با خیال راحت از مدرسه اومدم بیرون
ثبت نامش انجام شد، شوق روز اول مهر رو دارم، که لباس فرمش رو بپوشونم تنش، دستش رو بگیرم و ببرمش مدرسه
کلاسهاشونم از ساعت ۱ ظهر هست تا ۴ فکر کنم