یه موقعی هر چی تلاش می کنی، انگار داری درجا می زنی
خودت نمی فهمی، وقتی دیگه دست از تلاش برداشتی و رها کردی، هرچه پیش آید خوش آید شد برات، تازه چشمات باز می شن
حالا تو هر زمینه ای
حالا ما خودمون رو کشدیم برای زندگی خوب و رفاه نسبی و اینا، آخرش نرسیدیم که هیچ، اکثر شبا با فکر و خیال خوابمون برد، بعدم مزد زحماتمون رو قشنگ گذاشتن تو کاسمون
خب حقیقتا خیلی زور بی خود زدم برای اینکه خودمو خوب نشون بدم
حالا خوب یه بد بودن در نظر بقیه چه دردی از من دعوا کرد؟
از لحاظ احساسی هم باید رها کنی، والا هی تلاش کن جو خونه آروم باشه، غرغر نکن، هی درک کن، هی توقع نداشته باش، هی مدارا کن آخرش مزد اینم گذاشتن تو کاسمون
دیگه یه جوری شده اصلا برام وجود نداره، چقدر راحت ترم، انگار یه خانم مجردم
حداقل نگاهش نمی کنم ببینم قیافه گرفته یا نه، که از قیافه گرفتنش اعصابم بهم بریزه، دست از تلاش برداشتم، ولش کن بابا
بزار هر کی هر جوری راحته زندگی کنه، من دیگه قصد ندارم خوبیم رو تو چشم بقیه فرو کنم
آقا من یه انسان عوضی و بدم
کاری باهات ندارم، کاری باهام نداشته باش
والا
خیلی وقته ننوشتم
دوس دارم درباره چی حرف بزنم اینجا؟
قراره بعد از 6 سال جا به جا بشیم
خونه بابا اینام فعلا، تو روز می رم کم کم لوازمم رو جمع می کنم انشاالله آخر هفته خونه جدید رو تحویل می گیریم، با کمکی هماهنگ کنم یه روز بریم برای تمیزی و نظافت بعدشم با توکل به خدا یه شروع جدید داریم تو خونه جدید.
سروکله می زنم با بچه کلاس اولی، خیلی لذت داره دیدن باسواد شدنش اما حقیقتا پوست جفتمون کنده شد.
خیلی چالش داشتم باهاش و دارم هنوز
باشگاه رو مرتب ادامه دادم، مگر زمان هایی که مریض بودیم و به اجبار خونه موندم، خیلی لذت بخشه با وجودی که واقعا سخته حرکاتمون اما چقدر کیف می ده وقتی از پس حرکات بر میام و نگاه تحسین برانگیز مربیم رو می بینم، به جرات می گم تو رشته ورزشی که هستم تو کلاسمون نفر اولم
خوب دیگه چی بگم؟
از گوش دادن به فایل های صوتی غافل نباشید
این روزا شرح کتاب صد میدان خواجه عبدالله انصاری از زبان استاد علی مقدم رو گوش می کنم.
از 14 مهر درگیر مریضی پسرم هستیم و تا الان ادامه داره
نمی دونم ترکیبی از آنفولانزا و کرونا گرفتیم، تب می کرد، سردرد داشت
یه دوره آزیترومایسین خورد که حساسیت نشون داد به دارو قطع کردیم، بعدش یه دکتر بهش آموکسی کلاو داد اما نگفت تا 10 روز باید بخوره، زمانی بود که آنتی بیوتیک سخت پیدا می شد دوز 312 تونستیم پیدا کنیم براش که دکتر گفت 2 برابر بهش بده، 2 شیشه خورد و وقتی تموم شد بهتر شده بود ولی بعد چند روز دوباره حالش بد شد، شب لرز کرد، 5 صبح تب کردو... بردمش پیش یه مختصص اطفال گفت اون آزیترو کارو خراب کرد، آموکسی هم الان دیگه فایده نداره باید سفکسیم بخوره
اشتباه کردم از اول نبردمش پیش دکتر خودش
خلاصه سفکسیمم خورد تا 10 روز اما مخاط بینی همچنان می اومد
البته خودمم دقیقا مثل پسرم بودم با علایم کمتر، مثلا اون تب می کرد من بدنم دچار گر گرفتی می شد
خلاصه سعی می کردم خودمو سرپا نگه دارم، یکم که بهتر شد پسرم خودم حالم بد شد، رفتم دکتر برام سرم زدن و آنتی بیوتیک خیلی قوی که وقتی می خوردمش احساس می کردم همه جونم داره می ره، 5 روزی طول کشید و خوب نمی شدم آنتی بیوتیکمم تموم شده بود که رفتم دوباره دکتر و برام اسکن از صورتم نوشت، جواب رو بهش نشون دادم گفت برو پیش جراح گوش و حلق و بینی
تشخیص ایشون این بود که این بیماری سینوس هامو فعال کرده دوباره کلی دارو و آزیترومایسین 500 و سرم شستشو
هنوزم کاملا حالم خوب نشده هنوزم مخاط رو حس می کنم پشت گلوم
حالا از پسرم بگم که 2 هفته پیش تو کلاس ژیمناستیک بهش فشار زیادی وارد شد و رگ های سمت راست صورتش ترکید
فردا صبحش بردمش دکتر و گفت در اثر مصرف آنتی بیوتیک زیاد و طولانی شدن مریضی رگهاش نازک شده و یه چکاب براش نوشت که رفتیم انجام دادیم و اونجا مشخص شد هم ویتامین d بدنش کمه هم فاکتور انعقاد خونش بالاس، مثلا 45 باشد باشه برای پسرم 47.5 بود
گفت تا 2 ماه ویتامین دی 3 1000 بخوره روزی 1 دونه، هر یه روز درمیون ویتامین سی 500 و یه شربت مولتی ویتامین هر روز بخوره و بعد 2 هفته بریم اون فاکتور انعقاد خون رو دوباره انجام بدیم
تا جمعه شب که صداش یکم گرفت و تو خواب چندتایی سرفه کرد
یعنی می خواستم بزنم تو سر خودم، هنوز حالش خوب نشده کامل که دوباره مریض بشه
دیروز غروب بردمش پیش دکتر خودش بالاخره و گفتم دو روزه تک و توک سرفه داره و اینکه آبریزش بینیش هنوز خوب نشده و این مدت چه بر ما گذشت، یه سی تی اسکن از صورتش نوشت و یه عکس از ریه، که گفت ریه رو فعلا انجام نده اما عکس سی تی رو برام بیار ببینم و چند مدل اسپری بینی داد
گفت اول باید مشخص شه منشا این عفونت و آبریزش دقیقا چی هست اون درمان بشه درکنارش این ویتامینها رو هم خوبه مصرف کنه
امروز غروب باید جواب رو ببرم ببینه امیدوارم موضوع خیلی حادی نباشه
دیگه از اواسط مهر تا الان می شه گفت ما درگیریم
فسقلی خدا رو شکر با مدرسش خیلی خوب جور شده، الان که می گم پاشیم آماده شیم بریم مدرسه می گه آخ جون
14 مهر سرماخورد همراه با تب، دارو دادم 20 مهر دیدم تب قطع نمی شه آزیترومایسین 100 دادم بهش که حساسیت بهش نشون داد و می گفت قلبم درد می گیره، زنگ زدم دکتر گفت قطع کن دارو رو، اگر بازم گفت قلبم درد می کنه ببرش پیش متخصص قلب کودکان یه اکو براش بنویسه
10 روز مدرسه نرفت بعدش زنگ زدم به ناظم مدرسه گفتم سرفه داره و آبریزش بینی گفتن ماسک بزنه بفرستش، البته حال عمومیش خیلی بهتر بود، تا دیشب که لرز کرد 12 شب، 5 صبح هم تب شروع شد، آبریزش بینی با مخاط سبز
نتونستم از دکتر خودش وقت بگیرم، خط ها قطع بود 4 موفق شدم زنگ بزنم منشی گفت 9 و نیم شب اینجا باشین بین مریض بفرستم که همسر گفت امشب همه جا شلوغه نمی تونی بری، چون درمانگاهی که دکترش هست با ما نیم ساعت فاصله داره و خب امشب چهلم مهسا هست و همه جا شلوغه.
زنگ زدم اسنپ دکتر و شرح حال دادم و گفت سینوس هاش عفونی شده، فارمنتین 643 بهش بدم
هیچ داروخانه ای نداره، مشابهش کو آموکسی کلاو 643، بازم هیچ جا نداشت بالاخره همسر تونست آموکسی دوز 312 بخره
واقعا برای تربیت درست بچه یه جاهایی باید پا بذاریم رو دلمون