39

خب مثل اینکه ما رفتیم برای دور دوم این ویروس منحوس

12هم از خواب بیدار شدم آب دهنم رو قورت می دادم گلوم درد می گرفت مثل قدیما که سرما می خوردیم. بعدش کم کم آبریزش بینی هم شروع شد.

3 شب جامو جدا کردم از همسر و فرزند. شب چهارم همسر گفت بابا بیا پیش ما بخواب اگر قرار به گرفتن باشه ازت ما می گیریم، صبحش هم فسقلی با بغض بیدار شد که تو شبا پیش من نمی خوابی، مامان منم آب دهنم رو قورت می دم گلوم درد می گیره. حالا نمی دونم واقعا گلوش درد می کرد یا این جمله رو از خود من شنیده بود و تکرار می کرد. 

هیچی دیگه شب چهارم با استرس پیششون خوابیدم صبح دوتاشون آبریزش بینی داشتن.

فسقلی کل روز آب ریزش داشت که بهش دارو دادم اما از فرداش حالش خوب خوب بود و سرحال.

دو روز بعد یکم آبریزش و فرداش خوب، اصلا خیلی عجیب مریض شد پسرم، حال عمومیش خوب بود خداروشکر

منم هی دمنوش خوردم و استراحت کردم هر روز می گفتم فردا بهتر می شم، اما فرداش تغییری نداشتم.

علائمی هم نداشتم که بگم کرو.ناس فقط تک و توک سرفه و آبریزش بینی. یک دوره 6 روزه هم آزیترو خوردم اما هیچ تاثیری نداشت.

دیگه 20ام دیدم بیحالم به همسر گفتم برم دکتر شاید ویتامینی چیزی داد.

همسر هم چند روز قبل من 1 روز حالش به شدت بد شد، لرز و سر درد و اینا، 1 روز کامل، فرداش که بیدار شد حالش بهتر بود و علائمش مثل من شد.

خلاصه رفتم دکتر و شرح حال دادم گفت احتمال زیاد کرو.ناس دیگه سرم داد هم به من هم به همسر، با یه سری ویتامین

دیروزم رفتیم خانه بهداشت تست دادیم گفت جوابش 3 روز دیگه آماده می شه، هم از دهان نمونه برداری کردن هم بینی، واقعا تجربه خیلی بدی بود برام

الان 2 روزه حالمون بهتره من دیگه اون ضعف رو ندارم، همسر و فسقلی هم شکر خدا خوبن.

حالا ببینیم نتیجه تست چی می شه.

3 شبه فیلم انیمیشن دانلود می کنم می ریزم روی فلش خانوادگی می بینیم خیلی حال می ده.





پ.ن

خداروشکر جواب آزمایش منفی بود


38

خب امروز وارد روز هشتم از تر.ک سی.گار شدم.

پارسال قبل عید چند روزی نکشیدم و دورم شلوغ بود راحت برام می گذشت اگر دووم میاوردم خیلی خوب بود، متاسفانه دختر خالم اومد خونمون و اون که می رفت تو بالکن شدیدا دلم می خواست. این شد که از یدونه شروع شد و ...

حقیقتا بعضی از روزا به شدت بهم سخت می گذره، این ذهنم منو بیچاره می کنه اما به شب که می رسیم موقع خواب می گم آفرین که دووم آوردی یه روز دیگه ام گذشت.

روز چهارم. پنجم و ششم نابود بودم واقعا اما خداروشکر گذشت الان آرومم و حالم شکر خدا خوبه.

سرما خوردم 2 روزه. پریروز از خواب بیدار شدم آب دهنم رو قورت می دادم گلوم درد می گرفت دیگه در حال دارو خوردنم امروز بهترم خداروشکر اما این آبریزش بینی لعنتی خیلی کلافه کنندس.

بچه ها و عروس خواهرشوهرم همگی کرو.نا گرفتن و به همین دلیل ما هم تو قرنطینه ایم  چون فسقلی همش خونس. خواهر شوهرم غذای پدر شوهرم اینا رو می پزه و همسر براش می بره.

رفتن تست دادن خ.ش نگرفته دکتر گفته تو چون 4 ماه پیش گرفتی پادتن تو بدنت هست، همین منو کمی امیدوار کرد چون ما با هم گرفته بودیم. 

اما بچه ها و تازه عروس نابود شدن. بدن درد. چشم درد و کلی علایم دردناک 

خواهر کوچیکه و همسرش هم گرفتن تقریبا همزمان گرفتن و علایم شون شبیه به همه.

انشاالله همه زود خوب بشن.


37

سلام به همگی

روز قبل تولدم تا ساعت ۱۲ ظهر حالم خوب و نرمال بود یهو ریختم بهم، جوری که همسر اومد خونه رفتم تو بغلش و گریه کردم از اون بغضها داشتم که گلوی درد بدی همراهشه.

گفتم نمی خوام بگم کسی برای تولدم بیاد، هر سال خانواده خودم جمع می شدیم امسال گفتم نه حال و حوصله ندارم اصلا. غروبش یهو تصمیم گرفتم فردا صبح با همسر و فسقلی ۳ نفره بریم جاده، همسر هم موافقت کرد. ۲ کیلو و نیم بال و بازو خرید خوابوندم تو مواد و لوازم رو جمع کردم و ۸ صبح راه.

خیلی خوش گذشت واقعا، آخرین باری که رفته بودیم جاده فکر کنم ۲ سال پیش بود‌. مسافرتم که سالهاس نرفتیم شرایطش جور نشد. الانم که با این اوضاع کرونا معلوم نیست کی بشه بریم شمال.

خب من با امروز ۳ روزه که لب به سی.گار نزدم. همزمان یوگا و معجزه شکرگذاری رو شروع کردم.

البته چند وقتی بود روزی ۱ ساعت یوگا انجام می دادم اما به خودم گفتم  بایدددد روزی ۱ ساعت هر روز ورزش کنم.

روز اول ترک سی.گار می خواستم پاچه زمین و زمان و بگیرم. دیروز آروم تر بودم، امروزم خداروشکر خوبم.

برام انرژی مثبت بفرستید که دچار لغزش نشم خدایی نکرده

36

خب خب فردا تولدمه

نمی دونم چرا اما به این فکر می کنم که فردا تولدمه دپرس می شم قاعدتا باید خوشحال بشم

اوضاع دست و گردنم خداروشکر خیلی بهتره دیگه نرفتم فیزیوتراپی الان 4 روزه روزی 1 ساعت یوگا کار می کنم خیلی بهتر شده، اینکه به مربیمم گفتم گردنم مشکل داره موقع حرکتها زیاد تاکید می کنه که گردن دردیا اینجوری انجام بدن یا اینکه اول از ورزشهای گردن شروع می کنه خیلی خوبه برام.

خب من تصمیم گرفتم از تدو.ین فیلم عروسی خودم رو جدا کنم و افتر.افکت یاد بگیرم و کارهای مرتبت با افتر.افکت انجام بدم موشن گرافی و اینجور چیزها

بخاطر همین از فرصت استفاده کردم از سایت کلیک.سایت آموزش افترافکت رو با نصف قیمت خریدم و در حال آموزشم. من چون فتوشاپ تا حدی بلد بودم و پریمیر هم آموزش دیدم از همین سایت و به تدوین آشناییت دارم برام تقریبا آسون و شیرینه و اونجوری که ازش قول می ساختن حقیقتا برام نیست، جذابه

خب دوست دارم در آن واحد هزارتا کارو  همزمان انجام بدم که نمی شه واقعا، مثلا دوست دارم معجزه شکرگذاری رو از اول انجام بدم. روزی 1 ساعت کتاب بخونم. روزی 1 ساعت ورزش کنم. روزی 1 ساعت افتر کار کنم. روزی 2 ساعت تدوین به علاوه بقیه کارهای روتین زندگی اما نتونستم هنوز مدیریت کنم.

فعلا 2 روزی شکر خدا زودتر بیدار می شیم دیروز 10 و امروز 9.30

به نظرم خوبه برای شروع

برای منی که عادت کرده بودم به 11.30 تا 12 خوابیدن خوبه. جالب اینجاس که هر روز خودم رو عذاب می دادم و گوشی رو کوک می کردم رو 7 صبح 

و هیچ روزی هم بیدار نمی شدم