2

خداروشکر از لحاظ مالی اوضاع داره روبراه می شه. از قسط های ۲۷۰۰ در ماه رسیدیم به ۲۵۰ اونم شهریور تموم می شه.

خورده بدهی داریم یواش یواش اونارم پاس می کنیم. 

کارم همکارا زیاد آوردن یه برنامه ریزی دقیق داشته باشم بتونم ۸ صبح دیگه پای سیستم باشم خیلی خوبه.

بابام رفته بود کرمانشاه دندونای فک پایین کشیده حالا حداقل ۱ ماه طول می کشه که لثه هاش روبراه شه و بریم براش دندون مصنوعی بگیریم. خداروشکر دیگه از درد دندون راحت شد.

چهارشنبه خونه خواهر کوچیکه دعوتیم. 

فسقلی امروزم خونه بابابزرگش بود چون شهادت بود عمش خونه بود. 

دارم فکر می کنم چقدر زود بزرگ می شن بچه ها. پسر من خیلی پسر خوبیه اصلا اذیت کن نیست، شر نیست، خیلی مهربونو خوش زبونه. خیلی عاقل شده بزرگ شده

۰دوست صمیمیم بارداره، دومین بچشه اما من اصلا نمی تونم به بارداری و بچه داری دوباره فکر کنم.

خیلی سخته خیلی مسئولیت سنگینیه پرورش یک انسان. 

و من هنوزم متعجبم چجوری دووم آوردم.

تازه من خیلی کمک داشتم هم خانواده خودم، هم خانواده همسر اما خیلیا ندارن این کمک هارو و می بینی ۲ تا شایدم بیشتر بچه میارن.

دوست داره دختر باشه بچش، دعا می کنم به خواسته دلش برسه.


نظرات 5 + ارسال نظر
سمر شنبه 15 تیر 1398 ساعت 09:27

آقا ببین آدرس کوچه بغلی داده بودی بعد من هی می خوندم میگفت این چرا شکل سمیرا نمی نویسه. اون 66 یادت رفته بود. خلاصه درسته ادرس اشتباه دادی ولی من خودم پرسون پرسون اومدم

سمر تا آدرسو برات فرستادم در لحظه متوجه شدم ۶۶ آخرش رو ننوشتم اومدم دوباره فرستادم واست. یعنی نرسیده به دستت؟؟
رفتم به آدرسی که فرستادم برات

Marzi سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 22:42 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام.
خداروشکر که اوضاع مالیتون داره روبراه میشه.
سمیرا من آخرش نفهمیدم کار تو دقیقا چیه؟!
ماشالله به سام عاقل. دامادش کنی الهی.

ممنونم خاله مرضیه.
کار من تدوین و مونتاژ فیلم هست.
عروسی، عذا، تولد و کلا این جور مناسبتها

شیرین سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 13:13 http://khateraha95.blogfa.com/

خداروشکر که همه چی داره مرتب میشه
خداییش خیلی سختی کشیدی حقته به ارامش برسی عزیزم

قربونت برم شیرین جان

اسما سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 09:44 http://www.asmavabacheha.blogsky.com

از ته دلم براتون خوشحال شدم خدا رو شکر وقتی مشکلات مالی تو خونه نباشه محبت بین اعضای خانواده هم زیاد میشه خیلی خوبه که دارین به ثبات میرسین از ته دل درک میکنم چون خیلی بی پولی کشیدیم و بعد تموم شدن قسط ها عین عقده ای ها پول خرج میکردیم .
خدا به پدرت سلامتی بده عزیزم .
درباره بچه دوم اصلا عجله نکن سام حد اقل شش ساله بشه بعد یکم برا خودتون خرج کنید مسافرت برین بعد

ممنونم اسما جون
خیلی سخته بی پولی، بازم خداروشکر که می گذره این روزا
من بچه دوم نمی خوام اصلا اسما

حوا سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 03:57

خدا رو شکر که قسطها داره تمام میشه...
ان شاء الله که منم قسط هام تمام بشه... آرزو شده برام یه ماه رو بدون قسط سرکنم

وای حوا یعنی واقعا می یاد روزی که ما هم طعم آسایش و آرامش رو بچشیم؟ میاد اونروز که پولی که تو حسابمونه قرار نباشه چاله ای رو پر کنه و ما ازش لذت ببریم؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.