آقا من بیچاره تو اوج کارم سرما خوردم چه سرمایی
پنج شنبه ۲ هفته پیش بود بیدار شدم از خواب آب دهنم رو قورت می دادم گلوم درد می گرفت فهمیدم که بله مبتلا شدم.
جالبش اینجاس من اصلا از خونه بیرون نرفتم نمی دونم بخاطر کولر بود چی بود که مریض شدم.
نرفتم دکتر چون علائم هنوز بروز نکرده بود جمعه دیگه حالم خیلی بد شده بود. سر درد، بدن درد و گلو درد. دیگه ۸ شب همسر منو برد دکتر و ۲ تا آمپول زدم و آموکسی کلاو داد با کلدستاپ هر ۸ ساعت، شبی هم ۱ سیتریزین.
۲،۳ روز خوردم دیدم حالم چقدر خوب شده دیگه کلدستاپ رو نخوردم فقط همون آموکسی رو خوردم. به ۲ روز نکشید دوباره علائم مریضی با شدت بیشتری برگشت. حالا حال من خرااب، کلی کار عقب افتاد، عادتم شده بودم از اولین روز مریضی، خلاصه روزای خیلی خیلی سختی رو سپری کردم.
یه شبم انقدر کار داشتم ۱۲ شب به همسر گفتم برام یه قهوه درست کن بخورم، قهوه خوردن همان ۴۰ دقیقه بعدش رو به قبله شدم.
حالم خراب شده بود داشتم بیهوش می شدم اصلا نمی تونم چجوری توصیفش کنم، دیگه رفتم یه آب قند درست کردم و یکمم نمک ریختم توشو خوردم. یکم پامو گذاشتم بالای مبل ده دقیقه بعدش خوابش برد.
صبحش بیدار شدم کسل و خسته ۲ونیم ظهر رفتم سرم زدم اومدم خونه خوابیدم تا ۴ونیم. بعدش با زور و بدبختی نشستم پای سیستم. چند روزی هم بود شکمم خوب کار نکرده بود گلاب به روتون. ۸ شب دچار یه بیرون روی خیلی وحشتناکی شدم و بعدش حالم رفت رو به بهبودی.
خیلی سخت گذشت این ۲ هفته بهم. ۵ شنبه ۱۰ شب یه کار فرستادم تالار کلیپ سرمجلسی خواهر همکارم بود. انقدر کار کرده بودم که بعد مدتها مچ دستم درد گرفت.
۱۰ونیم رفتم خونه بابا اینا همسر هم از اونور فسقلی رو آورد طرفای ۱۱ونیم بود فکر کنم.
دیگه از زور خستگی نمی تونستم بخوابم تا ۱ونیم شب که خوابم برد. فرداش که جمعه بود فسقلی و ۲ تا عموهاش و دختر خواهر شوهرم و دخترعموی فسقلی رفتن باغ وحش.
منم کل روز لش کرده بودم برای خودم خونه بابا و یه دل سیر استراحت کردم.
امروزم که بیدار شدیم و دوباره روز از نو. روزی از نو
خدای من، خدای مهربون من، یکم بیشتر هواست به همسر باشه.
چه بیماری جدید و عجیبی گرفتی سمیرا
آقا ولی به نظرم واقعا عاشق شدی. کامنت دومی برام گذاشته بودی 66 داشت ولی تهش @gmail.com نوشته بودی فکر کردم آدرس ایمیلت دادی
از دست تو



واقعا چقدر گیجم من
آقا مگه ادبیاتم چجوریه که همه بهم می خندن
یه جوری گفت مبتلا شدم ادم یاد فیلمای زامبی میفته
اون وبتو تازه پیدا کرده بودم کل ارشیوتو خوندم ( کلا هر وبی جدیدی پیدا کنم باید کلشو بخونم )
روز بعد اومدم دیدم رمزی شدی گفتم اینم شانس ما
تا بالاخره از تو وب یکی دیگه اتفاقی پیدات کردم
خوشحالم که وقت گذاشتی و خوندی، ولی فکر نمی کردم اینجارو کسی پیدا کنه.
ولی حس خوبی بود که کسی پیگیر نوشته هام باشه
ان شاء الله خدا تنت سلامت بهت بده و عمر با عزت
خیلی مراقب خودت باش... اونم تویی که کارت رو بیشتر نیمه شب انجام میدی... باید به بدنت رسیدگی کنی
اینی که تو میگی دچارش شدی آنفولانزا بود نه سرماخوردگی...
علائم آنفولانزا با بدن درد شدید شروع میشه
ولی سرماخوردگی همیشه با آبریزش بینی
راستی اینجا به گل پسر بگیم فسقلی؟
ممنونم حوای عزیزم
خودمم فکر می کنم آنفولانزا بود
آره فسقلی