۹

سلام به دوستای خوب و مهربونم، ببخشید اگر دیر به دیر پست می ذارم.

نمی دونم چمه. ۳ هفته درگیر یه ویروس سرماخوردگی بودم. اول فسقلی گرفت بعدش من.

۲ سری قرص خوردم اما خوب نمی شدم تا اینکه سرچ کردم تو نت و فهمیدم سینوسام عفونی شدن. همون روز رفتم دکتر و چرک خوش کن و چندتا دارو داد که دارم استفاده می کنم و بهترم. اما متاسفانه داروهام خواب آورن. کارام زیاده و بدنم بی جونه.

امروز خداروشکر بهترم.

رفتم برای خونه گوشت و مرغ خریدم. چندماه بود نتونسته بودم گوشت بخرم انقدر که خرج خونه زیاده و بدهی داریم.

از این پول می گرفتم می دادم به اون هی زد و بند کردم این مدت تا پول کارامو بگیرم.

ای کاش حقوق ثابت داشتم. ای کاش همسر درآمدش ثابت بود. زندگیم خیلی استرسیه از لحاظ مالی.

یه قلک کنار گذاشتم روزی ۲۰ از همسر می گیرم می ندازم توش می شه ماهی ۶۰۰. خودمم ۴۰۰ آخر ماه بذارم روش بشه ۱ تومن. جمع بشه برای شب عید.

یه قرعه کشی ۲۴۰۰ پیش خواهرم برداشتم بهمن به اسمم در اومد. خودمم یه صندوق ۴۵۰۰ ای دارم اگر این ور سال به اسمم در بیاد خیلی خوبه.

این ۳.۴ ماه گذشته واقعا بهم سخت گذشت اما توکلم به خداس. هر ماه می گفتم این ماه تموم شه راحت می شم. ماه بعدش از ماه قبلی بد تر بود.

دیروز خیلی غمگین بودم دلم می خواست گریه کنم اما فسقل اومد کنارم نشست تو اشپرخونه نشد. گفتم خواستم بخوابونمش گریه کنم که رفتم وبلاگ خانمی رو دوباره از اول خوندم چند ماهش رو بعدشم خوابم گرفت و خوابیدم.

واقعا چقدر بده جای زن و مرد عوض می شه تو زندگی.

من بخاطر سختیهایی که از کودکی کشیدم تقریبا آب دیده شدم نصبت به شرایط سخت اما یه روزای موج افسردگی میاد سمتم.

تا بیستم ۱ تومن باید بدم به داداش محمد. ۷۰۰ تا ۲۸ام به مامانم.

۲۰۰ خواهرم. ۳۰۰ خواهر شوهرم. ۱ تومن بابای محمد

خدایا خسته شدم واقعا.....

خداروشکر کار هست اما اینکه هی کار کنی و پول بدهی بدی و تموم نشه روحت رو خسته می کنه.

خدایا بهم توان بیشتری بده. این ماه گذشته اگر مریض نمی شدم نصف بیشتر این پولارو داده بودم.

با همسر هم خوبیم. اونم تلاشش رو می کنه ولی اینکه من تکیه گاه ندارم خیلی سخته. 

البته که خدا خیلی پشت و پناهم بوده و هست اما دوست دارم یه شب وقتی خواستم سرمو بذارم رو بالش فکر کم و کثری های زندگی نباشم.



پ.ن   امان از این هورمونهای لعنتی. یعنی من ۳ روزه به شدت افسرده بودم و غمگین. به تنها چیزی که فکر نمی کردم این بود که شاید نزدیک عادتمه و هورمونهام بهم ریخته.


نظرات 6 + ارسال نظر
اسما یکشنبه 10 آذر 1398 ساعت 07:42

من کامنت گذاشته بودم نیومده؟

سلام عزیز دلم، کامنتی ازت نیومده

Marzi یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 20:33 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام سمیرا. خوبی؟ خانواده خوبن؟
این روزها متاسفانه اکثر خانواده ها مشکلات مالی زیادی دارن.
ایشالا اوضاع درست بشه.
چه میشه کرد جز صبر و تحمل و امید داشتن.
خدا خودش کمک کنه کار و بار و کاسبی خوب بشه بدهی ها تموم بشن و زندگی نورم عادی پیدا کنه.

عزیزم ببخش دیر به دیر میام وبلاگت.

سلام به روی ماهت عزیز دلم، خداروشکر بحران رو پشت سر گذاشتیم و یه نفس راحت دارم می کشم تا حدودی.
ایراد نداره عزیز دلم، من هر روز بهت سر می زنم درسته نظر کم می ذارم اما همراه همیشگیتم

نسیم چهارشنبه 29 آبان 1398 ساعت 12:21 http://www.ghasedakemehr.blogsky.com

عزززیزم خدا بهت قوت بده سلامتی و امید. واقعا شرایط اقتصادی خیلی بد شده ما دو نفر حقوق بگیر با حقوق های ای نسبتا متوسط یه جاهایی واقعا بهمون سخت میگذره!!!تنت سلامت عزیزم

ممنونم نسیم مهربونم، خدروشکر اوضاع الان خوبه تا حدودی. اگر انقدر تورم نبود و انقدر پول بی ارزش نبود وضع ما اینجوری نبود که.
خدا لعنت کنه باعث و بانیش رو

حوا شنبه 18 آبان 1398 ساعت 05:34

سلام
خدا قوت بانو
ان شاء الله که به امید خدا قسط و قرض ها هم تموم بشه
خیلی سخته...
تنت سلامت و دلت خوش

ممنونم حوا جون. انشاالله والا هر کی جای من بود خیلی وقت بود کم آورده بود. خدا بهم واقعا کمک می کنه دوسش دارم

خانمـــی دوشنبه 13 آبان 1398 ساعت 05:04 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

عزیزم انشاالله زود خوب شی سمیرا جون مریضی خیلی بده انشاالله از حقوق و قرض و اینا نگو که دغدغه هاش تمومی نداره انگار منم دلم میخواست میم یه حقوق سر برج و منظم میداشت که بشه برنامه ریزی کرد روش ... این تصمیم روزی 20 تومن گرفتنم به نظرم عالیه انشالله تا عید موفق بشی یه پس انداز خوب جمع کنی ... دیروز اتفاقا خودمم یه کم از آرشیوم میخوندم و دیدم پارسال چقدر داغون تر از امسال بودم انگار

سلام عزیز دلم، مریضی افتضاحه همه برنامه زندگی رو بهم می زنه.
هر روز ۲۰ تومن رو می گیرم حتما چون پارسال عید ما فقط ۱ تومن پول داشتیم و نتونستم هیچ کس رو عید دعوت کنم خودم شرمنده بودم خونه همه برادر و خواهرش رفتیم ولی نتونستم دعوتشون کنم.
من کل وبلاگت رو قبلا خوندم از اول. دوباره دارم مرور می‌کنم

سمانه دوشنبه 13 آبان 1398 ساعت 04:24 http://weronika.blogsky.com

سلام عزیزم
همینکه تنت سالمه به دنیا می ارزه
متاسفانه زندگی ها اینقدر سخت شده که همه شرایط مشابه دارن

سلام سمانه جون. روزی هزار بار شکر می کنم، همیشه وقتی با همسر حرف از گرفتاری مالیه یا می بینم غصه می خوره بهش می گم این روزا می گذره خداروشکر تن و بدنمون سالمه، خانواده خوبی داریم همیشه شاکرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.