36

خب خب فردا تولدمه

نمی دونم چرا اما به این فکر می کنم که فردا تولدمه دپرس می شم قاعدتا باید خوشحال بشم

اوضاع دست و گردنم خداروشکر خیلی بهتره دیگه نرفتم فیزیوتراپی الان 4 روزه روزی 1 ساعت یوگا کار می کنم خیلی بهتر شده، اینکه به مربیمم گفتم گردنم مشکل داره موقع حرکتها زیاد تاکید می کنه که گردن دردیا اینجوری انجام بدن یا اینکه اول از ورزشهای گردن شروع می کنه خیلی خوبه برام.

خب من تصمیم گرفتم از تدو.ین فیلم عروسی خودم رو جدا کنم و افتر.افکت یاد بگیرم و کارهای مرتبت با افتر.افکت انجام بدم موشن گرافی و اینجور چیزها

بخاطر همین از فرصت استفاده کردم از سایت کلیک.سایت آموزش افترافکت رو با نصف قیمت خریدم و در حال آموزشم. من چون فتوشاپ تا حدی بلد بودم و پریمیر هم آموزش دیدم از همین سایت و به تدوین آشناییت دارم برام تقریبا آسون و شیرینه و اونجوری که ازش قول می ساختن حقیقتا برام نیست، جذابه

خب دوست دارم در آن واحد هزارتا کارو  همزمان انجام بدم که نمی شه واقعا، مثلا دوست دارم معجزه شکرگذاری رو از اول انجام بدم. روزی 1 ساعت کتاب بخونم. روزی 1 ساعت ورزش کنم. روزی 1 ساعت افتر کار کنم. روزی 2 ساعت تدوین به علاوه بقیه کارهای روتین زندگی اما نتونستم هنوز مدیریت کنم.

فعلا 2 روزی شکر خدا زودتر بیدار می شیم دیروز 10 و امروز 9.30

به نظرم خوبه برای شروع

برای منی که عادت کرده بودم به 11.30 تا 12 خوابیدن خوبه. جالب اینجاس که هر روز خودم رو عذاب می دادم و گوشی رو کوک می کردم رو 7 صبح 

و هیچ روزی هم بیدار نمی شدم

35

خب این فروردین چه فروردینی شد برای ما

بخاطر مشکل گردنم نتونستم خوب کار مونتاژ انجام بدم و خیالم راحت بود بابت کار همسر.

پروژه رو تحویل دادن و 2 روز قبل عید که زمان پرداخت بود خانم کارفرما بدجور حالمون رو گرفت. بازسازی صفر تا صد بود اما برای کابینت کارفرما کابینت کار خودش رو آورد و 2 هفته همسر و تیمش درگیر کار بودن. زمان محاسبه قیمت درصد کابینت هارو نداد و از جایی که معرفش آشنا بود نتونستیم هیچی بگیم. چون معرفش گفته بود دنبال 10- 15 میلیون نباشید من تو کارای دیگه جبران می کنم.

خلاصه که عید برامون به سختی گذشت و 11 میلیون زیر قرض داداش همسر رفتیم تا تو کارای بعدی پول دستمون اومد بدیم.

خدا خیرش بده واقعا به دادمون رسید.

منم همچنان با گردن و دستم درگیرم 10 جلسم تموم شد 1 جلسه چهارشنبه رفتم فعلا گفتن هفته ای 1 جلسه برم.

دعا کنید برام واقعا تحت فشارم شبا راحت نمی خوابم الانم که چند روزی هست دستم درد می کنه و دارم مدارا می کنم.

دوره معجزه شکر.گذاری رو شروع کردم روز سومم هست، البته امروز باید روز چهارم می بود اما تصمیم گرفتم دوباره روز سوم رو گوش بدم.

امیدوارم که اتفاقای خوبی قراره برامون بیفته

34

سال نو همگی مبارک باشه

خب روزها دارن به سرعت می گذرن، چشم بهم زدیم ۸ روز گذشت.

روز اول عید غروب رفتیم منزل پدر همسر، خیلی خوب بود خوش گذشت. واقعا نمی دونم تکلیف کرونا بعد تعطیلات چی می شه.

خونه پدرشوهرم خیلی از اقوام رفتن، حتی اونایی که به قرنطینه خیلی به خیال خودشون سفت و سخت عمل می کردن.

الان من واقعا گیجم، ما خواهرا خونه هم رفتیم فقط اما خب مثلا خواهر منم مهمونی رفته بوده دیگه.

خدا به فریادمون برسه بعد تعطیلات.

می دونید اگر دولت ممنوع می کرد مثل پارسال خوب بود، مردم، همه ما در کل یکم شل گرفتیم. فقط دولت می تونست عید امسال رو کنترل کنه که نخواست.


چندروزه دوباره شروع کردم کارای مونتاژم رو  دیگه کلافه شدم از کار نکردن.

همه چی در صلح و صفاست خداروشکر.

اوضاع گردنم خیلی بهتره، ساعت ۲ونیم وقت فیزیوتراپی دارم پنجمین جلسمه


33

خوب من 2 هفته با درد دستم مدارا کردم بعد دیدم نه دیگه واقعا نمی شه.

4 شنبه هفته پیش خواهر شوهرم یه دکتر خوب بهم معرفی کرد و رفتم پیشش، سرش شلوغ بود گفت شنبه ساعت 2 بیا، خلاصه رفتم و  سابقه بیماریم رو بهش توضیح دادم، شروع کرد به معاینه و گفت خانم مشکل شما از گردنتون هست، بعدش عکس نوشت همون روز انجام دادم و دیدم بله، گردنم یکم به کج و پایین مایل شده، دیگه درمان رو شروع کردیم، همون روز گردن و سرشونم فیزیوتراپی، تب سوزنی و لیزر شد. دیروز ساعت 11 جلسه دومم بود، امروز ساعت 4 جلسه سومم.

برای گردنم گردنبند داد، گفت الان با توجه به شغلت نمی تونم بگم استراحت کن اما ساعت کوک کن هر نیم ساعت پاشو چند دقیقه ای بعد دوباره بشین پای کارت. دیروزم تمرینات ورزشی داد و از امروز به امید خدا اونم شروع می کنم، گفت به حرفم کامل گوش کنی، کارایی که می گم انجام بدی خوب می شی اما در غیر اینصورت 6 ماه دیگه به وضعیت بدتری اینجا می بینمت، واقعا ترسیدم این دفعه.

این مدت انقدر بد خوابیدم و درد داشتم، اصلا شب می شه عزا می گیرم بخدا.

شنبه حالم خوب نبود، فکرم مشغول، می خواستم پریودم بشم، کلافه، حال داغون، دلم عجیب گریه می خواست.

رفتم دوش گرفتم، بعد با دقت زیاد موهام رو سشوار کشیدم، فسقلی و باباشم داشتن غذا می پختن، قبل خواب دیدم هی بغض می کنم، دیگه تو آشپزخونه به همسر گفتم خیلی دلم برای خودم می سوزنه، از پارسال بعد مریضی مامان همه دردا به سمتم هجوم آوردن، مگه من چند سالمه آخه 33 سال خیلی کمه برای این دردا.


می خواید براتون لیست کنم؟

اول از همه نصف تیروییدم رو از دست دادم

بعدش عفونت زنان شدید گرفتم

فقر شدیدد آهن، جوری که حتما شبی 1 قرص آهن باید بخورم و اگر نخورم 1هفته تمام عوارض کم خونیم بر می گرده

درد شدید پاشنه پا و لگن، که خدارو شکر پاشنه با پوشیدن دمپایی طبی خوب شد اما درد لگن به صورت مزمن همراهم هست هنوز، برای بعد عید باید برم ببینم اینو دیگه چکارش کنم، تو عکس که چیزی مشخص نبود.

اینم که دیگه تیر خلاص بود برام، فکر کنم آرتروز گردن باشه اسم بیماریم، امروز از دکترم می پرسم


۲ تا مورد مهم رو جا گذاشتم، عفونت شدید گوش راست که چندماهی درگیرش بودم و گل سرسبدش که کرونا بود

32

اوضاع دستم خیلی رو به راه نیست، فکر کنم به چند جلسه فیزیوتراپی نیاز پیدا کنم اما فعلا دارم مدارا می کنم

درد شدیدش روز اول بود الان درد خفیف دارم 1 هفتس